کارکرد قدمهای جهانی معتادان گمنام (NA)

انجمن های دوازده قدمی، کارامد ترین روش برای رسیدن به بعد روحانی / NA معتادان گمنام( Narcotics Anonymous ) / کارکرد قدمهای جهانی معتادان گمنام

کارکرد قدمهای جهانی معتادان گمنام (NA)

انجمن های دوازده قدمی، کارامد ترین روش برای رسیدن به بعد روحانی / NA معتادان گمنام( Narcotics Anonymous ) / کارکرد قدمهای جهانی معتادان گمنام

قدم اول ... سوال 12

به چه صورت اعتیاد خود را با اعتیاد دیگران مقایسه کرده ام ؟ ایا اعتیاد من بدون مقایسه و به اندازه ی کافی بد و مشکل ساز میباشد؟

        مقایسه کردن های من به این صورت بوده که نواقص و کمبود های شخصیتی خود را در دیگران جستجو می کرده ام و از آنها را به شدت بزرگ می کردم تا جایی که از خودم دیگر به حساب نیایند . و همین باعث می شد که سطح انتظارات را از خودم پایین بیاورم و حاشیه امنی برای خودم بسازم . و در واقع عامل بزرگ در جا زدن های من همین بوده


       

قدم اول ... سوال 11

چگونه دیگران را برای رفتار خودم سرزنش کرده ام؟

        وقتی خودم را با دیگران مقایسه می کنم اگر در نهایت به این برسم که دیگری از من موفق تر بوده و هست اینجاست که برای توجیه عدم موفقیت خودم دست به مقصر جلوه دادن دیگرانی می زنم که در زندگی من ت به حا نقش های داشته اند ، مثلا فلان کلاه را با سو ً استفاده از اعتماد من سرم گذاشته اند ، فلان مدیر مدیر که فلان رفتار را داشته و ...

همین الآن هم که دارم اینها را می نویسم باز هم باور دارم که آنها هم مقصر بوده اند اما از خدا می خواهم که کمک کند اگر با بخشیدن و فرامو ش کردن آنها باری از دوشم برداشته می شود و راهی برایم گشوده می شود بتوانم ببخشم و بگذرم .

قدم اول ... سوال 10

آیا از روی اجبار به وسوسه ای عمل کرده ام ،که بعدا ًوانمود کنم که طبق نقشه و خواست خود(با داشتن حق انتخاب)بدان صورت رفتار نموده ام ؟ ان مواقع کی بوده اند؟

        غالبا اینگونه بوده است که قبل از انجام کارها به جوابی که بعد از انجام کار در صورت شکست یا موفقیت خواهم داد بسیار فکر میکردم  و مثل یک شطرنج باز جواب های مختلف برای سوال های مختلف و پیشامد های مختلف آماده می کردم . اگر وقت و انرژی ای که برای طرح کردن سوالات و جواب ها می گذاشتم را صرف فکر کردن به خوب و بد کارم میکردم مسلما نتایج بهتری می گرفتم.

بعد از انجام کار در صورت پیروزی که بماند اما در صورت شکست فقط دنبال داستان و توجیه هایی بودم که ثابت کنم راه دیگری نبود جز انجام همین کار

قدم اول ... سوال 9

آیا اخیرا دلایل موجه ولی غیر واقعی برای رفتارهایم اورده ام ؟ انها چه بوده اند؟        بله ، اخیرا هم با اینکه سعی کرده ام که رفتارهای غلطم را توجیه نکنم ولی باز هم نتوانسته ام . در واقع این توجیه کردن ها جزیی از شخصیت مرا تشکیل داده اند و من در دعای آرامش همیشه از خدای خودم می خواهم که شهامت برای تغییر کردن را به من بدهد و رها شدن از قید و بند این توجیه ها یکی از آنهاست

قدم اول ... سوال 8

آیا اخیرا شخص ، مکان و یا چیزی من را وسوسه کرده است ؟ اگر جواب مثبت است آیا این حالت روی روابط من با دیگران تاثیر گذاشته ؟ به چه صورتهای دیگری این وسوسه از لحاظ جسمی ، معنوی ، روحانی و احساسی در من اثر گذاشته است ؟

        بله ، اخیرا وسوسه شده ام و این وسوسه تمام وقت و انرژی مرا گرفته و مرا از نظر روحانی و معنوی  و احساسی دچار حال بدی کرده و اگر ابزار برنامه نبود این حال بدی ها بسیار طولانی میشد و معلوم نبود که به کجاها کشیده میشدم . البته هنوز هم در امان نیستم ولی خودم هم می توانم به خودم کمک کنم و با قرار نگرفتن در شرایط و مکان خاص احتمال وسوسه و عواقب بعد از آن را به حداقل ها و به صفر برسانم .

قدم اول ... سوال 7

اخیرا بیماری اعتیاد من به چه شکل و فرم خاصی بروز کرده است ؟

        البته اگر من همواره می توانستم شکل و فرم بروز بیماریم را تشخیص دهم که بسیار خوب بود اما احساس می کنم اخیرا بیماری من بدین شکل بروز کرده بود که خود را بی نیاز از قدم و اصول روحانی و معنویات و برنامه حس می کردم ولی شرایط به گونه ای رقم خورد که به خود آمدم و متوجه شدم که نه ، من بیمارم و مدت هاست برای بهبودیم هیچ تلاشی نمی کنم . پس می توان گفت که اخیرا تلاش نکردن در مسیر بهبودی فرم خاص بروز بیماری من بوده است

قدم اول ... سوال 6

بیماریم به چه صورت از لحاظ جسمی ،‌ روانی ، روحانی و احساسی بر روی من تاثیر گذاشته است ؟

از لحاظ جسمی به این صورت است که الن من نیاز به ورزش دارم ولی حاضر نیستم ورزش کنم یعنی نقص تنبلی مانع از این کار میشود .

از لحاظ روانی به این صورت است که دایم درگیر جنگ در درون خودم هستم . در برنامه فهمیده ام که باید بسپارم و می سپارم اما دنبال نتجه بودن و وابسته بودن به آن آرامش روانیم را سلب کرده .

از لحاظ روحانی هم به این صورت است که هنوز نتوانسته ام راهی درست برای شناخت خودم و نیروی برترم پیدا کنم و با ان ارتباط نزدیکتری داشته باشم .

از نظر احساسی هم که با کوچکترین ها شاد یا افسرده می شوم .

قدم اول ... سوال 5

قسمت خود محورانه ی بیماری من چگونه بر زندگی من واطرافیانم تاثیر می گذارد؟

مسلما تصمیمات و رفتار من بر روی زندگی خودم و اطرافیانم تاثیر می گذارد و بلعکس

اما آن زمان هایی این تاثیرات بیشتر است که وابستگی ها زیاد باشد .

و وابستگی ها هم هرچه نسبت ها و روابط نزدیکتر باشد بیشتر است .

پس در تصمیم گیری هایی که نتایج آن نه تنها بر زندگی خودم تاثیر گذارند بلکه زندگی اطرافیانم را تحت الشعاع قرار خواهند داد باید سعی کنم که آن افراد تاثیر پذیر را پیدا کنم و با تک آنها و یا به صورت مشترک مشورت کنم

قدم اول ... سوال 4

وقتی فکری به سرم می زند آیا فوری و بدون در نظر گرفتن پیامد هایش به آن فکر عمل می کنم ؟به چه صورت دیگری رفتارهای من از روی اجبار است؟

        شاید اینطور نباشد که فوری و بدون در نظر گرفتن پیامدهایش به آن عمل کنم ،‌اما احساس می کنم در اکثر مواقع تصمیم درست نمی گیرم . چرا ؟ چونکه ذهن و فکر من محدود است و همه ی ابعاد را پوشش نمی دهد ، و همه نوع تجربه ای را هم کسب نکرده ام ، به خاطر همین در نهایت به این نتیجه میرسم که باید مشورت کنم و از تجربه ی دیگران استفاده کنم.

قدم اول ... سوال 3

وقتی نسبت به چیزی وسوسه دارم چه احساسی پیدا می کنم ؟ آیا درآن حال افکار من طریقه خاصی را دنبال می کند ؟ توضیح دهید.

        وقتی وسوسه میشم میشم دیگه فقط من نیستم که دارم رفتارمو و احساسمو بروز میدم در واقع بیماری من داره هی فرمون را از دست من میگیره و یه سری نواقص من مثل لذت جویی کمکش می کنن . خلاصه همه چیز در درون من میگه باید به وسوسه جواب مثبت بدم .

اما همون موقع باید یاد نکبتای بدش بیوفتم . یادم بیوفته که من عاجزم و ناتوان .
یادم بیوفته که برنامه میگه مصرف یکبار زیاد و هزاران بار هرگز کافی نیست .

قدم اول ... سوال 2

آیا اخیرا بیماری اعتیاد من فعال بوده است به چه صورت ؟

        فعال بودن بیماری در من همیشگی است . اون جاهایی که خود از محوری و تنبلی و ... خلاصه نواقص شخصیتی که توی جلسات در موردشون صحبت مشه و منم کم ندارم استفاده می کنم همون زماناییه که بیماری من فعاله

زمانی که خودم را عقل کل می پندارم

زمانی که عجولم

و ...

که در همه ی این موارد میخوام بشینم جای خدا ، همون وقته که افسار دست بیماریه

قدم اول ... سوال 1

مفهوم بیماری اعتیاد برای من چیست ؟

        بیماری اعتیاد به نظر من اون قسمت از ضمیر ناخودآگاه من است که به من میگه اینکار را بکن یا نکن در صورتی که فکر و منطق و واقعیات چیز دیگه ای را میگن. در دوران پاکی خیلی وقت ها سر دوراهی ها و حتی چند راهی های مختلف گیر کردم و خواسته یا ناخواسته تصمیمات غلط گرفتم که روی زندگیم تاثیرات زیادی گذاشت . به همین دلیل فکر میکنم اونجاهایی که نمیتونم تصمیم درست را بگیرم و کار درست را انجام بدم اونجاهایی هست که بیماری اعتیاد زمام امور را در دست داره. همیشه از خدا میخوام که این تشخیص را در من بوجود بیاره که بفهمم کی بیماری اعتیاد داره فرمان میده و کی کار و تصمیمم درسته